داستان واقعی عاشقانه

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

تشخیص این کپی بودن بسیار سخت است!!!

گوشی موبایل طرح  آیفون6plus  با سیستم عامل اندروید و مجهز به تکنولوژی 3G , 4G

با صفحه نمایش 5.5 اینچی همانند نمونه اصلی

http://hamkaran.net/upload/uc_2485.jpg

تنها گوشی طرح آیفون دارای سنسور اثر انگشت همانند نمونه اصلی

با صفحــــه لمسـی و تـــاچ بســـیار قـــوی حرارتی و کیفیت بدنه عالی

دارای دو دوربین جلــو و عــقـــب با کیفیت8 مگاپیکسل واقعی و قابلیت فوکوس اتوماتیک

بــــــا تنــهــــا یــــک پنجــــــم هزینـــــــه صـــاحــــب آیفــــون  6PLUS شویــــــد

در پشـت گــوشـــی عــلامت اپـــل و کالیفرنیــــا درج شــده است

دارای شارژر , هدفون, و کابل یوس ابی و بسته بندی شیک به همراه کاتالوگ

قابلیت نصب کلیه بازی ها و نرم افزار های اندروید و اجرای فیلم ها با کیفیت HD و فول HD

کلیه این گوشی ها قبل از ارسال به طور کامل تست شده و سپس ارسال میگردد همچنین 1 ماه گارانتی تست و تعویض برای این گوشی توسط فروشگاه تضمین میگردد.

قیمت : 4,970,000 ریال

توضیحات بیشتر ...



داستان واقعی عاشقانه

Love Picture 2013 عکسهای جدید عاشقانه

 

رفته رفته از بودنش خوشحال و از نبودنش دنيا رو سرم خراب ميشد! وقتى با كسى ميديدمش ديوونه ميشدم اما خب من خيلى خود دارم! خلاصه بعد چند وقت نميدونم كى بهش گفت كه من دوسش دارم! اول انكار كردم اما وقتى ديدم كه كى اين حرفو زده ميخواستم بميرم! صميمى ترين دوستم! با اينكه حس منو ب اون ميدونست باهاش دوست شد! و همه چيو به امير گفت! اون لحظه تنها كارى كه كردم فقط دويدم! نميدونستم كجا دارم ميرم! فقط ميدويدم! يه دفعه خوردم به يه ماشينو ديگه هيچى نفهميدم! وقتى بيدار شدم همه جا سفيد بود! فكر كردم مردم اما صداى مامانمو كه شنيدم فهميدم نه نمردم! فهميدم امير دنبالم كرده و وقتى ماشين زده بهم اون اوردم بيمارستان!يه ماه و نيم تو كما بودم! خود امير بيرون نشسته بود! من به هواى سر درد دكترو خواستم! وقتى اومد بهش گفتم كه به همه بگه من حافظمو از دست دادم! هه مثل فيلما! اما واقعيت بود! قيافه اميرم داغون شد وقتى دكتر بهش گفت!به مامانم يه چشمك زدم كه يعنى من خوبم! چون از همون اول از همه چى خبر داشت! بعد رفت بيرونو امير بعد چند ديقه با قيافه تركيده اومد تو! من اونقدر سرد نگاهش كردم كه گريش گرفت! يه دفه نشست رو زمينو فقط زار ميزد! من با اينكه تو قلبم آشوب بود اما كارى نتونستم بكنم! خدايا چى ميشنيدم!سارا همون شبى كه من تصادف كردم خودشو از پنجره پرت كرده پائينو درجا مرده! امير ميگفت كه هميشه دوستم داشته اما نگفته! پرستارا اومدن ببرنش! نميتونستم چيزى بگم چون من اونو نميشناختم! كاش ميگفتم امير وايسا من فراموشى نگرفتم اما ... آخرين نگاه اميرم، عشقم، زندگيمو ديدم! اما نميدونستم كه يه رب بعد امير من بخاطره سكته قلبى براى هميشه از پيشم ميره!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 14 شهريور 1394برچسب:, ] [ 11:42 ] [ رحیمی ]
[ ]